سوار طوفان

ساخت وبلاگ

بروزرسانی وبلاگ مجددا در آدرس قبلی صورت خواهد گرفت...

http://www.savare2fan.blogfa.com

مدیریت (سوار طوفان) 

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 672 تاريخ : شنبه 16 دی 1391 ساعت: 22:18

بسم الله الرحمن الرحیم

تقدیم به تمام بی وجودان روزگار!؛ آنان که نان از قبل اسلام می خورند و برای دنیای پوچشان پیوسته و بی وقفه تلاش می کنند و به همه چیز می اندیشند جز فلسفه خلقتشان و رسالتی که بر دوششان نهاده شده!

اینان بزودی تاوان نفاق و دغل بازیهاشان را خواهند داد؛

الیس الصبح بقریب؟

آری؛ سحر بسی نزدیک است.

چند جمله ای از دل برآورم؛ گرچه خریدار حرف حق کسی است که خود اهل حقیقت باشد نه مجاز...

تمام آنچه خواهم گفت را اهل باطل در ظاهر نخواهند پذیرفت اما با تمام وجود در قلوب زنگاربسته و سیاهشان به حقانیت آن شهادت خواهند داد. همین برایم کافیست:

اول بپردازیم به ماهیت چنین موجودات پست و حقیری که حقارت خود را نمی خواهند ببینند و از آن گریزانند:

ابلهانی که دم از خدا و انسانیت می زنند درحالیکه به والله فرسنگها از خدا و آدمیت دورند...

حاضرم برای اثبات تمام گفته هایم به ذات اقدس الله قسم یاد کنم زیرا که ذره ای در گفته هایم شک و تردید ندارم!

این احمقان موجودات رقت انگیزی هستند که نه گذشته هاشان شبیه آدمیزاد بوده و نه حال و نه آینده تاریکشان. این حقیران به مانند قوم بنی اسرائیل هستند که روزگاری گرفتار ظلم و ستم فرعونی بودند که روزگارشان را تیره وتار کرده بود و خود بهتر از من به آن گذشته ها واقفند... اما حال بواسطه رهایی از چنگال فرعون، آن روزگاران سخت را از یاد برده اند و چنان رفتار می کنند گویی از ابتدا فردی آزاد و بی نیاز بوده اند! هرگاه به انسانهایی چون «ما» فخر می فروشند بخداوندی خدا حالت تهوع می گیرم و از اینکه می بینم خود را در کمال پررویی به کوچه علی چپ می زنند و سعی در پنهان کردن تاریخچه سیاهشان دارند حالم بهم می خورد. ای ابلهان شما برای هرکسی در ظاهر آدم باشید برای من جز حیواناتی حقیر و زبان نفهم نیستید که بواسطه چند تکه استخوان پاچه مان را هرازگاهی گاز می گیرید.

اما نکته دیگر آنکه هرزمان چنین بی مقدارانی دم از آیات الهی می زنند و برای ما احادیث و سخن بزرگان به رخ می کشند دگربار حالت تهوع غریبی دست می دهد و پیش خود می گویم خداوندا اینان چقدر حقیرند که از آیات تو و گفته های معصومانت برای فرونشاندن آتشی که در وجود پلیدشان شعله ور ساخته ام بهره می برند اما نمی دانند آب در هاون می کوبند زیرا حقیران را چه به این زر زدنهای اضافی آن هم دم زدن از جملات بزرگان تاریخ و دین و حتی سخنان الله!!! آه که اینان با چه رویی آیات الهی را بر زبان جاری می سازنند؟!

گرچه با دهن زدن سگ، آب دریا نجس نخواهد شد! اما چنین جملات و آیاتی از زبان کرم های روزگار چندش آور است... بسیار چندش آور...

بحث در مورد این موجودات به ساعتها قلم فرسایی نیاز دارد زیرا اینان آنچنان غرق در شهوات و لذات شیطانی گشته اند که جز خود نمی بینند و به والله قسم که حاضرند بخاطر نفع شخصی خود تمام نزدیکانشان را قربانی کنند و من با تمام وجود به گفته ام ایمان دارم، طوریکه اگر چنین ایمانی را بخدا داشتم قریب به یقین در زمره سعادتمندان دنیا و آخرت می بودم!!! لازم است اینجا اشاره کنم که بنده هرگز خود را بنده خوب خدا ندانسته و نمی دانم و می دانم هرچه کنم باز بنده کامل او نخواهم شد و جا دارد اذعان کنم که بنده سراپاتقصیری هستم که افعال زیادی را که خدا حرام کرده را انجام داده ام و اغلب دستوراتی را که امر به انجام دادن آن نموده را به سرانجام خود نرسانیده ام و همیشه معترف به گناهانم بوده ام ولی موجوداتی هستند که خود را تافته جدابافته ای می دانند و در خیال خام خود جایگاه رفیعی برای خویش نزد مردم و خداوند متصور  می شوند و به ضمشان که خواهند توانست به سعادت دنیا و آخرت دست یابند؛ زهی خیال باطل و زهی تصور خام... اینان نشخوار توهماتی است که در پس زمینه ذهن بیمارشان چون غده ای چرکین و سرطانی می پروانند؛ غافل از آنکه این غده متعفن هرلحظه بزرگ و بزرگتر خواهد شد و همین باعث خواهد شد که به درک اسفل السافلین سقوط آزادی داشته باشند...!

مخلص کلام:

پایان کار این حقیران نزدیک است و خود بهتر از من به آن آگاهند و اینجا جا دارد مطلبی را بیان کنم که هشداری برای این پلیدان باشد؛ «در آن روز که زمین خواهید خورد (ان شاءالله بزودی زود) هر سوراخ سمبه ای بخزید پیدایتان خواهم کرد و به سرپنجه عدالت الهی می سپارمتان چراکه برای آن روز تیره تان از مدتها پیش برنامه ریزی کرده ام و باز یادآور می شوم ذره ای در واصل کردنتان به درک اسفل السافلین دودل نخواهم بود و آن روز قلبی که در سینه ام خواهد تپید تنها قلب انتقام است نه ترحم!! می دانم حقیرانی چون تو هرگز جرات رویارویی با دشمن را ندارند چراکه خود دشمن مردم و خویش اند و قبل از رویارویی با دشمن ظاهری بایستی با دشمن باطنیشان روبرو شوند اما باز می دانم که از حقیرانی چون شما این رشادت ها بر نمی آید و شما هم از خود خواهید گریخت و هم از دشمن بیگانه ای که برای دریدنتان ثانیه شماری می کند... رقت انگیز عافیت طلبی چون تو که تنها به رفاه خود می اندیشد و از رسالت خود تنها خوردن و خوابیدین و زر زدن را می فهمد و در حادثه ها با یک خراش کوچک همانند سگ زجّه می زند هرگز وجود رویارویی با دشمن را نداشته و ندارد و چنین بی وجودی در هنگامه سختی ها تنها به رهایی جان بی مقدارش خواهد اندیشید؛ هرگاه دم از شجاعت میزنی خنده ام می گیرد چون تو همانند کودکی هستی که تنها خود را در دنیای مجازی (چون بازهای رایانه ای) شجاع می بیند و فکر می کند که همیشه اوست که می زند و نمی داند که روزگاری بد خواهد خورد!!! زندگی برای کودکی مثل تو هنوز معنای واقعیت ندارد زیرا همانند طفلی هستی که دنبال الک دولک بازی اش است و آن روز که زمین خواهد خورد همانند الاغ عرعر خواهد کرد... بی صبرانه منتظر آن روزم و خود بهتر می دانی که تنها یک مرحله تا پایان کارتان باقیست و آن هم بسیار نزدیک است. آن روز نیز بدان که از چنگالم یارای گریختن نداری!

در پایان توصیه می کنم که همانند بز به این ویدئویی که مخصوص توست خیره شوی و بدانی که عاقبت موجود رقت انگیزی چون تو هم در این سرا و هم در سرای باقی بسی شوم و دردناک است. باز ما که از دنیای خدا لذت آنچنانی نچشیدیم بار تکلیفمان سبک تر است چراکه از بیت المال ملت نچاپیدیم و بواسطه آن زبانمان هم در این دنیا و هم در آن دنیا کمی درازتر است؛ اینجاست که دلم بحال ابلهی چون تو می سوزد زیرا به فرجام شومش نمی اندیشد...

گرت باور بوَد ورنه؛ سخن این بود و ما گفتیم...

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 576 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1391 ساعت: 21:35

به این موجود فضایی خوب نگاه کنید!...

عرفان دماغ! 

این یارو منو یاد بی وجودان روزگار میندازه!

همونا که نون به نرخ روز میخورن و بخاطر دو روز زندگیِ (کرم گونه شون) تو این دنیای فانی، تمام خوبیای خدا رو زیر سماشون! لگدمال می کنن.

اینا همونان که برای بچنگ آوردن دو تیکه استخون گندیده از غریبه ها، برای آشناهاشون هم پارس می کنن و حتی اگه لازم باشه پاچشونم گاز می گیرن!!!

خدا بدادشون برسه؛

گاهی اوقات دلم برای یزید و نوچه های بی مقدار و حقیرش میسوزه!

در وصف این زالوها تنها کلام خداست که روشنگره:

و لتجدنهم احرص الناس علی حیوه و من الذین اشرکو

یود احدهم لو یعمر الف سنه و ما هو بمزحزحه من العذاب ای یعمر!

 والله بصیر بما یعملون...

و همانا آنان را حریص ترین مردم نسبت به زندگانی می یابی و بخاطر همین هرگز مرگ را آرزو نمی کنند. آنچه آنها را از تمنای مرگ باز می دارد حرص شدیدشان به این دنیای فانی است (نکره آوردن «حیاه» به جهت تحقیر دنیاست) و حال آنکه اینان در جستجوی حیات طیبه و سعادتمند نیستند، بلکه به هر زندگی پستی رضایت میدهند و حتی از مشرکین هم نسبت به زندگیِ پوچشان حریص تر هستند؛ در حالی که مشرکان اعتقادی به خدا و روز جزا هم ندارند!!!

هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمرکند؛ «منظور از هزار سال، طولانی ترین عمر ممکن است»، در حالیکه این زندگی هزار ساله هم نمی تواند او را از عذاب دورکند و حتی اگر طولانی ترین عمر را هم بکنند سرانجام در پیشگاه الهی حاضر خواهند گشت و باید جوابگوی اعمال پلید خود باشند؛

و خداوند به آنچه می کنند آگاه و بینا است...

آری براستی که چنین است...

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 612 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1391 ساعت: 14:44

ربات ماری، ابزار جاسوسی مدرن اسرائیل

یا خدا این دیگه چیه؟! 

دولت اسرائیل در بخش نظامی خود رباتی را معرفی کرد که شبیه به یک مار است.

هدف از طراحی این ربات در جهت حرکت جلوتر از نیرو‌ها و جمع آوری اطلاعات درباره موضع دشمن است.

این ربات، توسط هوش مصنوعی ساخته شده و بعضی از نقاط بدنه او با پلاستیک و بعضی از نقاط از ژلی به نام collastic ساخته شده است. همانطور که میبینید برخی از نقاط نیز از فلز حلقوی ساخته شده است.

لباس این ربات نیز هم شکل شاخ و برگ درختان است و انتظار نمی رود از دور قابل تشخیص باشد!

 خدا بداد برسه...

مکانیزم حرکتی این ربات کاملا شبیه به مار واقعی است و میتواند به جز جاسوسی به دلیل بالا بودن انعطاف برای کمک به افرادی که زیر آوار مانده اند هم کمک کند...

در ادامه کلیپی از قدرت بالای لیزر این ربات تهیه شده که دانلود و تماشای آن توصیه می شود:

                                      قدرت بالای لیزر ربات Mary

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : ربات ماری, نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 803 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1391 ساعت: 14:45

مدونایِ کابالیـسـت

خودفروختگان

(برده حلقه بگوش و جیره خوار شیاطین و جـنیان!)

هواداران خواننده کابالیست و ضدخدا مدونا با راه اندازی صفحه ای در یکی از شبکه های اجتماعی از نتانیاهو خواسته اند تا اردیبهشت ماه جنگی را آغاز نکند! در این صفحه عبری که هواداران زیادی در اسرائیل پیدا کرده است، یهودیان صهیونیست از جنگ ابراز انزجار کرده اند و از رهبران شان خواسته اند صدای موزیک کنسرت مدونا را با جنگ افروزی قطع نکنند.

به گزارش سرویس سیاسی صراط ، در حالی تور بین المللی مدونا حوالی اردیبهشت ماه به اسرائیل می رسد که پیش از این صهیونیست ها اعلام کرده بودند فروردین به ایران حمله خواهند کرد!

این واکنش های دنیاپرستان صهیونیست تداعی کننده قسم جلاله سید حسن نصر الله در آغاز حمله اسرائیل به جنوب لبنان است که اعلام کرد “اسرائیل از خانه عنکبوت هم سست تر است.” بزدلی، ترس و عافیت طلبی از خصوصیات بارز یهودیان ساکن سرزمین های اشغالی است.

در حالی که اسرائیل خود را صاحب قوی ترین ارتش خاورمیانه می نامد اما در ۱۰ سال گذشته از کوچکترین پشتوانه مردمی برخوردار نیست.

اخیراً بسیاری از شهرک نشینان برای خروج از این کشور ثبت نام کرده اند اما دولت این رژیم به شدت با طرح بازگشت آوارگان یهودی به کشورهای دیگر برخورد کرد. هم اکنون نیز درگیری های داخلی در اسرائیل میان گروه های مختلف مردمی از جمله ارتدوکس های افراطی، خاخام های میانه رو و دولت به اوج خود رسیده است.

جالب اینجاست که ذیل همین خبر هم وطنان مان برای دفاع از میهن در صورت حمله هر کشوری به خاک ایران عزیز اعلام آمادگی جانانه کرده اند.

مدونا کیست؟

 جمع ماسونی!

مَدونا لوییس ورونیکا چی‌کونه (Madonna Louise Ciccone Ritchie)، خواننده، ترانه‌سرا، بازیگر و کارآفرین بین المللی مشهور آمریکایی است. او در تاریخ ۱۶ اوت سال ۱۹۵۸، برابر با ۲۵ مرداد ۱۳۳۷ در ایالت میشیگان زاده شد و فعلاً مقیم شهرلندن است. مدونا برندهٔ جایزهٔ گولدن گلوب برای بازی در فیلم (Evita)است . بر اساس اطلاعات «فدراسیون ببن المللی صنایع فنوگرافیک» تاکنون ۳۰۰ میلیون آلبوم مدونا در سراسر جهان به فروش رفته‌است. و انجمن صنایع ضبط آمریکا آثار او را پرفروشترین در میان «هنرمندان راک زن» در قرن بیستم اعلام کرده‌است . رکوردهای جهانی گینس او را به عنوان موفق‌ترین زن هنرمند معرفی کرده‌است. مدونا اولین آلبوم خود به نام «مدونا» را درسال ۱۹۸۳ ارائه داد.طبق تخمین نشریه فوربیس در سال ۲۰۰۷، او ۳۲۵ میلیون دلار ثروت داشته‌است و پنجمین زن ثروتمند در زمینه سرگرمی‌ها بوده‌است.

دوست پسر مدونا

مدونا پس از ۸ سال زندگی با کارگردان ایتالیایی گاى ریچى از او طلاق گرفت و پس از آن با ابراهیم زیبات دوست شد. ابراهیم پسر مسلمان الجزایری بود که مدونا به دلیل دین اسلامش از او جدا شد!

کلیلک کن مارال

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : بی خبران,احمقان, نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 988 تاريخ : سه شنبه 12 دی 1391 ساعت: 22:26

سلاح اتوماتیک ام ۱۶ با کالبیر ۵۶/۵ میلی متر که تا مسافت ۲۰۰ تا ۳۰۰ متر بسیار دقیق زن بوده بطوری که می توان به عنوان سلاح تک تیرانداز از آن استفاده کرد. قدرت آتش بسیار بالایی تا مسافت ۲۰۰ متر را دارا بوده بطوری که هدفی را که با گلوله های این سلاح در ۲۰۰ مورد اصابت قرار می دهیم دیگر باید مرده فرض کنیم. برخلاف سلاح کلاشینکف روسی گلوله این سلاح در هنگام ورود به داخل جسم چه سخت و چه نرم شکاف ایجاد کرده در حالیکه گلوله کلاشینکف موقع خروج حفره ایجاد می کند. گلوله سلاح ام ۱۶ طوری طراحی شده است که اگه به جاهای حساس بدن اصابت نداشته باشد امکان زنده ماندن مضروب بالا است اما گلوله های سلاح کلاشینکف نامرد تر از ام ۱۶ می باشد. با توجه به کیفیت بالای ساخت سلاح ام ۱۶ چه در سلاح و چه در مهمات گیر سلاح خیلی پایین می باشد و خلاصه اینکه برای رزم نزدیک و نیمه دور خیلی عالی عمل می کند. سوار طوفان...

ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 6298 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت: 13:18

عمر عقابها از همه پرندگان مشابه خود بیشتر است... سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 758 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت: 13:23

می گویند، اگر كسی‌ چهل‌روز پشت‌ سر هم‌ جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو كند،حضرت‌ خضر به‌ دیدنش‌ می‌آید و آرزوهایش‌ را برآورده‌ می‌كند.سی‌ و نه‌ روز بود كه‌ مرد بیچاره‌ هر روز صبح‌ خیلی‌ زود از خواب‌ بیدار می‌شد و جلو در خانه‌اش‌ را آب‌ می‌پاشید

و جارو می‌كرد. او‌ از فقر و تنگدستی‌ رنج‌ می‌كشید. به‌ خودش‌ گفته‌ بود:اگر خضر را ببینم، به‌ او می‌گویم‌ كه‌ دلم‌ می‌خواهد ثروتمند بشوم.مطمئن‌ هستم‌ كه‌ تمام‌ بدبختی‌ها و گرفتاری‌هایم‌ از فقر و بی‌پولی‌ است.روز چهلم‌ فرارسید. هنوز هوا تاریك‌ و روشن‌ بود كه‌ مشغول‌ جارو كردن‌ شد.كمی‌ بعد متوجه‌ شد مقداری‌ خار و خاشاك‌ آن‌ طرف‌تر ریخته‌ شده‌ است. با خودش‌ گفت:با این‌كه‌ آن‌ آشغال‌ها جلو در خانه‌ من‌ نیست، بهتر آنجا را هم‌ تمیز كنم.
هرچه‌ باشد امروز روز ملاقات‌ من‌ با حضرت‌ خضر است، نباید جاهای‌ دیگر هم‌ كثیف‌ باشد..
مرد بیچاره‌ با این‌ فكر آب‌ و جارو كردن‌ را رها كرد و داخل‌ خانه‌ شد تا بیلی‌ بیاورد و آشغال‌ها را بردارد.
وقتی‌ بیل‌ به‌دست‌ برمی‌گشت، همه‌اش‌ به‌ فكر ملاقات‌ با خضر بود با این‌ فكرها مشغول‌ جمع‌ كردن‌ آشغال‌ها شد.ناگهان‌ صدای‌ پایی‌ شنید. سربلند كرد و دید پیرمردی‌ به‌ او نزدیك‌ می‌شود. پیرمرد جلوتر كه‌ آمد سلام‌ كرد.مرد جواب‌ سلامش‌ را داد.پیرمرد پرسید: .صبح‌ به‌ این‌ زودی‌ اینجا چه‌ می‌كنی؟مرد جواب‌ داد: دارم‌ جلو خانه‌ام‌ را آب‌ و جارو می‌كنم.
آخر شنیده‌ام‌ كه‌ اگر كسی‌ چهل‌ روز تمام‌ جلو خانه‌اش‌ را آب‌ و جارو كند، حضرت‌ خضر را می‌بیند..
پیرمرد گفت: حالا برای‌ چی‌ می‌خواهی‌ خضر را ببینی؟مرد گفت: آرزویی‌ دارم‌ كه‌ می‌خواهم‌ به‌ او بگویم..پیرمرد گفت: چه‌ آرزویی‌ داری؟ فكر كن‌ من‌ خضر هستم، آرزویت‌ را به‌ من‌ بگو..
مرد نگاهی‌ به‌ پیرمرد انداخت‌ و گفت: برو پدرجان! برو مزاحم‌ كارم‌ نشو.. پیرمرد اصرار کرد: حالا فكر كن‌ كه‌ من‌ خضر باشم. هر آرزویی‌ داری‌ بگو..مرد گفت: تو كه‌ خضر نیستی. خضر می‌تواند هر كاری‌ را كه‌ از او بخواهی‌ انجام‌ بدهد..پیرمرد گفت: گفتم‌ كه، فكر كن‌ من‌ خضر باشم‌ هر كاری‌ را كه‌ می‌خواهی‌ به‌ من‌ بگو شاید بتوانم‌ برایت‌ انجام‌ بدهم..مرد كه‌ حال‌ و حوصله‌ی‌ جروبحث‌ كردن‌ نداشت، رو به‌ پیرمرد كرد و گفت:اگر تو راست‌ می‌گویی‌ و حضرت‌ خضر هستی، این‌ بیلم‌ را پارو كن‌ ببینم..پیرمرد نگاهی‌ به‌ آسمان‌ كرد. چیزی‌ زیرلب‌ خواند و بعد نگاهی‌ به‌ بیل‌ مرد بیچاره‌ انداخت.در یك‌ چشم‌ به‌هم‌ زدن‌ بیل‌ مرد بیچاره‌ پارو شد.
مرد كه‌ به‌ بیل‌ پارو شده‌اش‌ خیره‌ شده‌ بود، تازه‌ فهمید كه‌ پیرمرد رهگذر حضرت‌ خضر بوده‌ است.
چند لحظه‌ای‌ كه‌ گذشت‌ سر برداشت‌ تا با خضر سلام‌ و احوالپرسی‌ كند و آرزوی‌ اصلی‌اش‌ را به‌ او بگوید، اما از او خبری‌ نبود.مرد بیچاره‌ فهمید كه‌ زحماتش‌ هدر رفته‌ است.
به‌ پارو نگاه‌ كرد و دید كه‌ جز در فصل‌ زمستان‌ به‌درد نمی‌خورد در حالی‌ كه‌ از بیلش‌ در تمام‌ فصل‌ها می‌توانست‌ استفاده‌ كند.از آن‌ به ‌بعد به‌ آدم‌ ساده‌ لوحی‌ كه‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ هدفی‌ تلاش‌ كند،اما در آخرین‌ لحظه‌ به‌ دلیل‌ نادانی‌ و سادگی‌ موفقیت‌ و موقعیتش‌ را از دست‌ بدهد،می‌گویند بیلش‌ را پارو كرده‌ است.  

                                         

                  

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 681 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:55

یه روز مسئول فروش، منشی دفتر، و مدیر شرکت برای ناهار به سمت سلف قدم می زدند که یهو یه چراغ جادو روی زمین پیدا می کنن و روی اون رو مالش میدن و جن چراغ ظاهر میشه... جن میگه: من برای هر کدوم از شما یک آرزو برآورده می کنم... منشی می پره جلو و میگه: «اول من، اول من!...

من می خوام که توی باهاماس باشم، سوار یه قایق بادبانی شیک باشم و هیچ نگرانی و غمی از دنیا نداشته باشم»... پوووف! منشی ناپدید میشه... بعد مسئول فروش می پره جلو و میگه: «حالا من، حالا من!... من می خوام توی هاوایی کنار ساحل لم بدم، یه ماساژور شخصی و یه منبع بی انتهای آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپدید میشه... بعد جن به مدیر میگه: حالا نوبت توئه... مدیر میگه: «من می خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توی شرکت باشن  

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 594 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:56

غصه چرا؟؟!!  دانلود کن حالشو ببر!!                                                                               

  قناری با صدای الهه

                                     

  

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 829 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:56

سگی پای صحرا نشینی گزید                  به خشمی که زهرش ز دندان چکید

شب از درد بیچاره خوابش نبرد                 به خیل اندرش دختری بود خرد

پدر را جفا کرد و تندی نمود                      که آخر تو را نیز دندان نبود؟

پس از گریه مرد پراگنده روز                       بخندید کای مامک دلفروز

مرا گر چه هم سلطنت بود و بیش             دریغ آمدم کام و دندان خویش

محال است اگر تیغ بر سر خورم                که دندان به پای سگ اندر برم

توان کرد با ناکسان بدرگی                       ولیکن نیاید ز مردم سگی

برچسب‌ها: حکایات و آموزنده ها

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 534 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:56

خر جوانی میخواست زنی اختیار کند. سر انجام مادر خویش را مجبورکرد که به خواستگاری ماچه خر همسایه برود. مادر که پاردُمش از گردش روزگارساییده شده بود به اوگفت : کره خر جانخنده ، برای ازدواج باید مغز خر و دل شیر داشت، می دانم که اولی را داری ولی از داشتن دومی بیم دارم.
کره خر که از عطر یونجه زار و بوی دلدار سرمست بود، پاسخ داد : مادرجان به خود بیم راه مده ،هرچه خواهی از مرحوم پدر به ارث برده ام، دیگر نگران چه هستیخجالت،اکنون آنچه می توانی در حق این خرترین انجام بده که یار چشم انتظار است و رقیب بسیار.
سرانجام مادر با اکراه به خواستگاری رفت و پس از چندی به میمنت و مبارکی عقد جاری شد و زندگی سرشار از خریت
آنها آغاز گردید و اینک ادامه ماجرا...

زیاد جدی نگیرین

چون که شد صیغه عاقد جاری هر دو گشتند خر یک گاری
بعد آن وصلت خوب و خَرَکی هردو خوشحال ولیکن اَلَکی
هر دو خرکیف ازین وصلت پاک روز وشب غلت زنان در دل خاک
نرّه خر بود پی ماچۀ خویش آخورش چال ، علف اندر پیش
ماچه خر با ادب و طنّازی داشت می داد خرک را بازی
بُرد سم های جلو را به فراز پوزه چرخاند به صد عشوه و ناز


گفت به به چه خر رعنایی مُردم از بی کَسی و تنهایی
یک طویله خری ای شوهر من تو کجا بوده ای ای دلبر من
بین خرها نبود عین تو خر آمدی نزد خودم بی سر خر
نه بود مادر تو در بر من نه بود خواهر تو سرخر من
چون جدا گشتی از آن جمع خران کور شد چشم همه ماچه خران
بعد ازین در چمن و سبزه و باغ نیست غیر از من و تو هیچ الاغ


یونجه زاریست در این دشت بغل ببر آنجا تو مرا ماه عسل
زود می پوش کنون پالون نو پُر بکن توبره از یونجه و جو
باز شد نیش خر از خوشحالی گفت به به چه قشنگ و عالی
عرعری کرد به آواز بلند هردو از فرط خریّت خرسند
ماچه خر بود پر از باد غرور که عجب نره خری کرده به تور
بعد ماه عسل و گشت و گذار نره خر گشت روان در پی کار
شغل او کارگر خرّاطی گاه می رفت پی الواطی


نره خر چون خرش از پل رد شد با زن خویش شدیداً بد شد
عرعر و جفتک او گشت فزون دل آن ماچه نگو، کاسۀ خون
ماچه خر گشت، بسی دل نگران چه کند با ستم نرّه خران
مادرش گفت کنون در خطری زود آور به سرش کره خری
میخ خود گر تو نکوبی عقبی مگر از بیخ تو جانا عربی
ماچه خر حرف ننه باور کرد پالون تاپ لِسَش دربر کرد


دلبری کرد به صد مکر و فسون ماچه خر لیلی و شوهر مجنون
بعد چندی شکمش باد نمود از بد حادثه فریاد نمود
گشت آبستن و زایید خری شد اضافه به جهان کره خری
نره خر دید که افتاده به دام جفتک خویش بیافزود مدام
ماچه خر داد ز کف صبر و شکیب در طویله تک و تنها و غریب
یک طرف کره خری در آغوش بار یک نره خری هم بر دوش


گشت بیچاره، چو این کاره نبود جز طلاق از خرنر چاره نبود
کرد افسارو طنابش پاره شد جدا ماچه خر بیچاره
تازه فهمید که آزادی چیست درجهان خرمی و شادی چیست
دیگر او خر نشود بیهوده تازه او گشته کمی آسوده
هرکه یک بار شود خر، کافیست بیش از آن احمقی و علافیست
مغز خر خورده هرآنکس که دوبار با خری باز نهد قول و قرار
گفتم این قصه که خرهای جوان پند گیرند ز این کهنه خران

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 679 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:57

یه شعر هست می گه :

تو نیکی می کن و در دجله انداز               که ایزد در بیابانت دهد باز

و یا اینکه :

تو ماهی رو که گرفتی بنداز تو دریا اگه خودش ندونه خداش که می دونه

با همه این تفاسیر :

خوبی که از حد بگذرد ***** نادان خیال بد کند ...

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 672 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:57

ردیابی عکس در اینترنت

اگه بخوایین بدونین یه عکس در چه سایت ها و وبلاگهایی وجود داره می تونید از سایت خارجیwww.tineye.com استفاده کنید.


دانلود درایور انواع سخت افزار رایانه ای

اگه دنبال داریور سخت افزار و قطعات رایانه می گردین سایت www.driverchest.ir می تونه کمک حالتون باشه.


قیمت روز خودرو

برای اطلاع از قیمت روز خودروهای ساخت داخل و وارداتی می تونید به سایت www.khabarkhodro.com مراجعه کنید.


مترجم متن

برای ترجمه متون انگلیسی به فارسی و بالعکس می تونید از سایت www.dik.ir بهره مند شوید.

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 526 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:57

روزی روزگاری در روستایی در هند؛ مردی به روستایی‌ها اعلام کرد که برای خرید هر میمون 20 دلار به آنها پول خواهد داد. روستایی‌ها هم که دیدند اطرافشان پر است از میمون؛ به جنگل رفتند و شروع به گرفتنشان کردند و مرد هم هزاران میمون به قیمت 20 دلار از آنها خرید ولی با کم شدن تعداد میمون‌ها روستایی‌ها دست از تلاش کشیدند.

به همین خاطر مرد این‌بار پیشنهاد داد برای هر میمون به آنها 40 دلار خواهد پرداخت. با این شرایط روستایی‌ها فعالیت خود را از سر گرفتند. پس از مدتی موجودی باز هم کمتر و کمتر شد تا روستاییان دست از کار کشیدند و برای کشاورزی سراغ کشتزارهایشان رفتند.
این بار پیشنهاد به 45 دلار رسید و در نتیجه تعداد میمون‌ها آن‌قدر کم شد که به سختی می‌شد میمونی برای گرفتن پیدا کرد. این‌بار نیز مرد تاجر ادعا کرد که برای خرید هر میمون60 دلار خواهد داد ولی چون برای کاری باید به شهر می‌رفت کارها را به شاگردش محول کرد تا از طرف او میمون‌ها را بخرد.

در غیاب تاجر، شاگرد به روستایی‌ها گفت: «این همه میمون در قفس را ببینید! من آنها را به 50 دلار به شما خواهم فروخت تا شما پس از بازگشت مرد آنها را به60 دلار به او بفروشید.» روستایی‌ها که  وسوسه شده بودند پول‌های‌شان را روی هم گذاشتند و تمام میمون‌ها را خریدند... البته از آن به بعد دیگر کسی مرد تاجر و شاگردش را ندید و تنها روستایی‌ها ماندند و یک دنیا میمون.

امان از دست این موجود دو پا ...

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 535 تاريخ : يکشنبه 3 دی 1391 ساعت: 16:58

 

============================================

سوار طوفان...
ما را در سایت سوار طوفان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : سوار طوفان savare2fan بازدید : 714 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1391 ساعت: 13:25